مهرسام منمهرسام من، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

رویای شیرین من

خبر مهم!! خبر مهم!!

سلام عزیزکم ببخشید که مامان رعایت حال شمارو نمی کنه و کار هایی رو که نباید رو انجام میده و باعث میشه شما اذیت بشی بعد ازباخبر شدن از وجود شما به مامان جون هم اطلاع دادیم ایشونم مارو شام خونشون دعوت کرد بابایی هم بستنی گرفت که شیرینیه نی نی دار شدنمون باشه اینجوری شد که مامان جون اینا فهمیدن وکلی خوشحال شدن وبهمون تبریک گفتن بعد از گرفتن ازمایش هم بایه جعبه شیرینی خونه ی بابابزرگ یعنی بابای بابا رفتیم وبه اونا هم خبر دادیم تا اونا رو هم توی شادی خودمون شریک کنیم روز اول عید هم مامان بزرگ من به بقیه فامیل گفتو ماهرجا میرفتیم دوبار تبریک میشنیدیم روز سیزده بدر هم زری مامان به فامیلای بابا گفت اینجوریشد که همه از وجود شما باخبر شدن ...
16 فروردين 1393

اولین دیدار منو نی نی !!

نی نی نازم منو بابایی برای اینکه از وجود شما مطمئن مطمئن بشیم ازمایش خون دادیم مامان خیلی از امپول میترسه گریم گرفته بود بابایی گفت بذار فیلم بگیرم تا نی نی مون ببینه مامانش بخاطرش حاضر شده امپول بزنه من بخاطر شما همه کاری می کنم تا شما صحیح و سالم بیای تو بغلم از بس از شما صحبت کردم بابایی حسودیش شده. جواب ازمایشو بردیم پیش خانم دکتر و ایشون بهم گفت یه سونو انجام بدم تا ببینیم شما در شرایط خوبی هستی ؟ خیلی منتظر شدیم تا نوبتمون بشه یه عالمه هم اب خوردم تا بشه شما رو راحت ببینیم نوبتم شدو نشد که بابایی هم بیادشما رو ببینه اخه خیلی شلوغ بود وقتی دکتر دستگاه رو گذاشت رو دل مامان که شما رو ببینه خیلی استرس داشتم قلبم داشت تند تند میزد د...
16 فروردين 1393

خداجون باورم نمیشه!!!!!

سلام دلبرکم اصلا باورم نمیشه دارم مامان میشم اولین دفعه ای که از خداخواستم یه نی نی ناز بهم بده شمارو گذاشته تو دلم امروز صبح که از خواب بیدار شدم از تست بارداری استفاده کردم مثبت شد دارم بال در میارم اونقدر ذوق کردم دلم درد گرفت تا جواب تست رو دیدم زنگ زدم به بابایی وبهش خبر دادم خیلی خوشحال شد بهم گفت شب که بر گشتم باید جشن بگیریم بابایی می گفت میدونسته این ماه نی نی دار می شیم الان منو بابایی لحظه شماری میکنیم تا شما زودتر بیای تو بغلمون   خیلی دوستت داریم عزیزکم خدایاشکرت که خوشبختی مارو کامل کردی ...
16 فروردين 1393
1